حس کافی بودن در مهاجرت
مفهوم “من برای زندگیم کافی هستم” یک باور قدرتمند است که می تواند تأثیر عمیقی بر رفاه روانی و رضایت کلی فرد از زندگی داشته باشد. وقتی کسی این ایده را می پذیرد، نشان دهنده احساس ارزشمندی و شفقت به خود است. این بدان معناست که بدون در نظر گرفتن اعتبار بیرونی یا فشارهای اجتماعی که همواره بر روی دوش ماست، من با استفاده از قدرت درونی و انعطاف پذیری که دارم برای عبور از چالش های زندگی، انتخاب های معنادار و یافتن رضایت در درون خودم رفتار میکنم. من نرگس باباخانی هستم و به عنوان یک روانشناس، شما را تشویق می کنم که این مفهوم را کشف کنید و درون خود پرورش دهید، زیرا می تواند به عنوان یک پایه ی قوی برای ایجاد عزت نفس سالم و پرورش تصویر مثبت از شما عمل کند. با درونی کردن این باور که شما برای زندگی خود کافی هستید، می توانید تصمیماتی مطابق با ارزش های خود بگیرید و با انعطاف پذیری و اعتماد به نفس بیشتری به فراز و نشیب های زندگی نزدیک شوید.
لازم است یادآوری کنم که پذیرفتن ایده «کافی بودن» به معنای سکون یا رکود نیست. حتی برعکس. زمانی که شما رشد شخصی و بهبود خود را بر اساس شفقت به خود و نه برای انتقاد از خود انجام می دهید، تاثیر آن چندین برابر است. حس کافی بودن می تواند به روابط رضایت بخش تر، افزایش شادی و احساس قوی تر از هدف منجر شود.
مطالب مرتبط : کلینیک روانشناسی ، افسردگی مهاجرت
مفهوم “من برای زندگیم کافی هستم” به ویژه برای مهاجرانی که هنگام سازگاری با محیط و فرهنگ جدید با چالش های منحصر به فردی مواجه می شوند، ضروری است. متاسفانه مهاجران در ابتدای مهاجرت، اغلب با احساس بی کفایتی، شک به خود و نیاز به اثبات خود در محیطی ناآشنا دست و پنجه نرم می کنند. خارج شدن از نقطه امن، همواره با ترس و شک همراه است و مسیر مهاجرت، پر از ابهام و شک است. ممکن است برنامه های زیادی داشتی و بهش نرسیدی. با انرژی زیادی مسیر مهاجرت را شروع کردی اما تمام کارهایت را نصفه گذاشتی و حالا استرس کارهای ناتمام را داری. به این فکر میکردی که بعد از مهاجرت، یک روتین سالم را رعایت میکنی اما در یک چرخه ی ناسالم گرفتار شدی. دوست داشتی تا فردایی بهتر از دیروزت را بسازی اما موفق نشدی و تمام این اتفاق ها باعث می شود که فکر کنی برای زندگی خودت کافی نیستی. در این مقاله میخوام راهکارهایی را بهت معرفی کنم تا این حس مثبت را درون خودت تجربه کنی.
تمرین شفقت به خود بسیار مهم است که شامل مهربانی، درک و بردباری با خود است، به ویژه در مواقع سازگاری و دشواری. چالش های مهاجرت را بپذیرید و به خود یادآوری کنید که اشتباه کردن و یادگیری در این مسیر اشکالی ندارد. آگاه باشید که شما برای اولین بار است که این مسیر را طی می کنید، پس طبیعی است اگر قسمتی از آن را همراه با خطا و اشتباه پیش بروید. سازگاری با یک محیط جدید به زمان نیاز دارد و شکست ها طبیعی هستند. انتظارات واقع بینانه ای برای خود تعیین کنید و بپذیرید که داشتن لحظات عدم اطمینان یا ناراحتی اشکالی ندارد. برای یادگیری فرهنگ، آداب و رسوم و سنت های جدید وقت بگذارید تا احساس ارتباط بیشتری با فرهنگ و مردم کشور میزبان داشته باشید. ارتباط با افرادی که تجربیات مشابهی دارند می تواند به کاهش احساس انزوا و تقویت حس تعلق شما کمک کند. متاسفانه برخی از مراجعین من اعلام میکنند که بعد از مهاجرت با هیچ هم زبانی ارتباط نداشتم و به دلیل تجربه های تلخ قبلی تمایلی به ارتباط با آن ها را ندارم. این مساله می تواند برای شما مشکل ساز باشد. هویت فرهنگی خود را در آغوش بگیرید و از آن تجلیل کنید و در عین حال پذیرای تجربیات و دیدگاه های جدید باشید. ایجاد تعادل در هر دو جنبه از هویت شما می تواند به شما کمک کند تا احساس اصالت و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید. در نهایت اگر احساس کردید که احساس بی کفایتی یا اضطراب همچنان در شما ادامه دارد، به دنبال کمک از یک متخصص سلامت روان مانند یک درمانگر یا مشاور باشید که در کار با مهاجران و سازگاری فرهنگی تخصص دارد.